اهمیت استفاده از رنگ در معماری تا چه حد است؟ در طول تاریخ، سناریوهای مختلفی را پیدا میکنیم که در آنها رنگ در ارتباط با اثر معماری نقشی محوری دارد. امروزه نیز، معماری از این قاعده مستثنی نبوده و معماران بسیاری از رنگها بهره میبرند تا احساسات و واکنشهایی عمیق و فوری را در میان مشاهدهکنندگان برانگیزانند. از این منظر، میتوان گفت که رنگ در خوانش معماری نیز نقشی کلیدی ایفا میکند. رنگها گاهی به شفافسازی اجزایی که بنا را تشکیل میدهند، کمک میکنند، و گاهی برعکس، درک ما را از اثر یا فضا تغییر میدهند.
رنگها خاصیتی دوگانه را در خود حمل میکنند، با وجود آنکه معماران در بیشتر موارد از آنها، در راستای پنهان ساختن یا استتار یک ویژگی خاص بهره میگیرند، اما در مواردی هم برای برجستهتر کردن عنصر یا ویژگیای در بنا به کار میروند. معماران در سرتاسر آمریکای لاتین، به رنگ توجه ویژهای نشان میدهند و مشاهده میکنیم، سایههای قرمز، سبز و آبی در معماری مسکونی این منطقه ،حضوری جدی دارند. حضوری که با هدف ادغام زبانی مناسب با بافت و زمینهای که این بناها در آن ساخته میشوند، در پیوند قرار میگیرد.
در معماری آمریکای لاتین، استفاده از رنگ برای سازهها و محوطهها، زیباییشناسی فضاهای داخلی یا خارجی را تقویت میکند. این نگاه به کاربرد رنگ، به فناوریها، روشهای ساخت و ساز، چشماندازهای اطراف بنا و مصالح بومی مرتبط است. تاکید بر عنصر سازهای خاصی یا ایجاد تمایز میان مناطق فضایی گوناگون یا قاببندی جلوههای بصری و ویژگیهای معماری، تنها چند نمونه از راهکارهایی است که معماران آمریکای لاتین، در آثارشان آزمودهاند.
در ادامهی متن، به بررسی استفاده از رنگ در آثار لوییس باراخان، معمار برجستهی مکزیکی میپردازیم و بعد از آن، چهار پروژه از معماران جدیدتر آمربکای لاتین را که از رنگ به شکل ویژهای در پروژههایشان استفاده کردهاند، از نظر میگذرانیم.
رنگ در آثار لوییس باراخان
در سال 1925، باراخان پس از فارغ التحصیلی به عنوان مهندس عمران، به اروپا سفر کرد. او دو سال را در آنجا گذراند. او به طور گسترده در سراسر کشورهای مدیترانهای سفر کرد، با توجه ویژه به کشورهای یونان و اسپانیا. یکی از مهمترین رویدادهای این دوره، دیدار او با فردیناند باک، کارتونیست و طراح منظره فرانسوی بود (باک در سن 50 سالگی تصمیم گرفت تا به طراحی منظر بپردازد.)
اگرچه در آن زمان معماری اروپا با سبک بینالمللی که توسط لوکوربوزیه و گروپیوس ترویج میشد، چون انقلابی در طراحی بود، اما باراخان بیشتر مجذوب خانههای سنتی اسپانیایی و باغهای مدیترانهای شد، که باک طراحی کرده بود.
در نگاه باراخان،در این دوره، سازههای عمارتهای باغ باید به صورت ساده و از مصالح محلی ساخته شوند و خانه، باغ و چشم انداز باید یک کل یکپارچه را بسازند. در این دوره، رنگهای گرم در آثار باراخان غالب بودند: سایههای اخرایی، صورتی و زرد. تصورات این باغچهها و رنگها تا پایان عمر با باراخان ماند.
بیشتر بخوانید : نور در طراحی داخلی : راهکارهای برای تحول فضا
آزادی معنوی
در سال 1936، باراخان به مکزیکوسیتی نقل مکان کرد و روشهای سنتی ساخت و سازی را که در 10 سال اول دوران حرفه ای خود دنبال کرده بود، کنار گذاشت. او تسلیم مد روز مدرن شد و شروع به ساخت خانه هایی با دیوارهای سفید، سطوح شیشهای بزرگ و ستون های باریک کرد.
در اواخر دهه 1940، به عنوان بخشی از یکی از پروژههای بزرگترش، باراخان خانهی خود را ساخت. در اینجا او دوباره رویکردش را تغییر داد. او این تغییر را در مصاحبه ای در سال 1962، اینگونه توجیه کرد: “استفاده از پنجرههای عظیم که به طور کلی برای آب و هوای ما – یا هر آب و هوای دیگری – نامناسب هستند. آنها ساختمانهای ما را از صمیمیت، تأثیرات سایه و فضا محروم میکنند. […] ما حس زندگی خصوصی خود را از دست دادهایم و مجبور شدهایم زندگی عمومی را اساساً دور از خانه داشته باشیم.”
پازل رنگارنگ
باراخان در تلاش بود تا فضایی سرشار از رمزآلودگی، آرامش و زیبایی در معماری ایجاد کند. او با استفاده از رنگها که به عنوان امضای او شناخته میشد، به تمام این موارد دست یافت. هیچ معمار دیگری در کل قرن بیستم چنین دقت و وسواسی برای بررسی تأثیر رنگ بر فضای اطراف ما و روان ما به خرج نداده است. رنگ آمیزی دیوارها فقط یک تزئین ساده نبود، بلکه – یا شاید مهمتر از همه – اساسی ترین عنصر ترکیب فضایی به شمار میرفت. باراخان با تاکیدی که بر بافت دیوارها قرار میداد، بر ادراک ما از رنگها تاثیر میگذاشت. زبری یا صافی دیوارها، تأثیر زیادی بر نحوه بازتاب نور از آنّها و نحوه سایهای که روی آنها ایجاد میشد، داشت.
باراخان از پالت رنگی بسیار خاصی استفاده میکرد. رنگهای او، نقطهی مقابل دیوارهای سفید و درخشان مورد علاقه مدرنیستها بود و از نظر فنی بازتابش بسیار بالاتری نسبت به سفید داشت که به کارکردش در آب و هوای گرم مکزیک کمک میکرد و به چشمها اجازه میداد تا کمی از نور شدید خورشید در امان باشند. باراخان در انتخاب رنگهایش نه تنها از ظاهر خانههای سنتی مکزیکی، بلکه از پوشش گیاهی محلی نیز الهام میگرفت. به همین دلیل او اغلب از رنگ های صورتی، بنفش، قرمز زنگ زده و زرد استفاده میکرد. گلهای درخت آتش (درختچه آتشین، آتش نشان) او را به رنگ آمیزی دیوارها با رنگ قرمز زنگ زده ترغیب کرد. رنگ بنفش برای تقلید از گل های یاس بنفش (بگونیا) به کار می رفت. گاهی اوقات، باراخان حتی دیوارهایش را آبی رنگ میکرد تا رنگ آسمان را به پاسیوها “امتداد” دهد. او همچنین از رنگ اخرایی، در راستای اشاره به رنگ خاک محلی استفاده میکرد.
شباهت کامل
باراخان ساعتهای زیادی را صرف تجزیه و تحلیل نور و رنگ میکرد – او به شکلی وسواسگونه با این موضوع درگیر بود. طبق افسانهها، زمانی که در ماه های آخر عمرش در بستر بیماری قرار داشت، یک ورق کاغذ صورتی مکزیکی را کنار بالشش نگه میداشت، به آن خیره می شد و آن را با انگشتانش لمس می کرد.
در کل پالت رنگی باراخان، رنگ سبز را پیدا نمیکنیم. دلیلی برای این امر وجود دارد. منطقه آب و هوایی که مرکز مکزیک در آن واقع شده ،پر از رنگ سبز است. به همین دلیل، او از رنگهایی بهره میبرد تا منظر موجود را تکمیل کند. ساختمانهای او – به ویژه ساختمانهایی که در اواخر زندگی طراحی کرد- نشان میدهند که معماری میتواند سنت و معاصریت، محدودیت و شادی، آرامش و سرزندگی را در هم بیامیزد.
او با استفاده از مواد محلی، خانههای مدرن و مکعبی شکل ساخت. او با بافت بازی کرد تا نشان دهد سطوح بزرگ، که همواره مورد علاقه مدرنیستها بودهاند، لزوما موجوداتی بیگانه در وسط منظرهها نیستند. در عوض، آنها میتوانند خود را به عنوان ارگانیسمهایی که دائما در حال تغییر هستند، معرفی کنند. در عین حال، او فقط با انتخاب رنگهای خود توانست منظر محلی را به یک ترکیب انتزاعی زیبا تبدیل کند که حتی روتکو (نقاش برجسته آمریکایی) به آنها افتخار می کرد.
چند نمونه از کاربرد خیره کننده رنگ در معماری آمریکای لاتین
حال به سه نمونهی معاصرتر از استفاده از رنگ در آمریکای لاتین اشاره میکنیم:
۱. خانه کُلُرادا
دفتر معماری وانس وانس،این خانه را در منطقهی دره براوو در مکزیک طراحی کرده است. دره براوو را به عنوان مکانی مناسب برای استراحت و تفریح در آخر هفتهها شناخته میشود. منطقهای که با دریاچه، جنگلهای بلوط و کاج و رودخانهها احاطه شده است.
وقتی از طریق یک جادهی باریک و پر پیچ و خم با ماشین، وارد خانه میشوید به یک آلاچیق کوچک و پارکینگ میرسید. در برابرتان، نمای پشتی خانه با حجمهای بسیار ساده و مینیمالیستی را مشاهده میکنید. دیوار خشتی قرمز رنگی که تنها چند پنجره کوچک را در دلش جای داده. رنگ قرمز دیوار خود را از پوشش گیاهی متراکم اطرافش متمایز میکند. این منظره، دعوتی است برای کشف خانهای که چیزهای کمی را به ما نشان میدهد.
متریالهای مورد استفاده در خانه، به دقت انتخاب شدهاند تا ترکیبی باشند از متریالهای سنتی و صنعتی. دیوارها از آجر قرمزی ساخته شدهاند که از مواد بومی منطقه است. آجرها با سیمان و ماسه اندود شدهاند و در سقفها، از تیرها و تختههای چوبی درختان صنوبر منطقه دره براوو استفاده کردهاند.
۲. خانههای غروب خورشید
پروژهی خانههای غروب خورشید، دو خانه است که در شهرداری تیباو دو سول (Tibau do Sul) ، در زمینی ناهموار به مساحت ۶۴۲ متر مربع در شیبی واقع شده و بر منظره خیره کننده تالاب گوارایراس (Guaraíras) و تپههای ماسهای دیدنی ساحل مالامبا (Malemba) تسلط کامل دارد – تکهای از بیابان شمال شرقی برزیل که کایتسواران و ماهیگیران بسیاری از وسعت عظیم شنهای بکر آن لذت میبرند.
ویللا فلورز، معمار این پروژه، از رنگها به شکلی مفهومی و جامعهشناختی بهره برده است. این خانه از رنگهای زندهی نماهای خانههای محلی الهام گرفته و بیانگر شادی و پذیرشی است که در میان اهالی این منطقه از برزیل وجود دارد. بخش زیادی از رنگهای خانههای غروب خورشید، تونالیتههایی از رنگ آبی هستند که این مساله توجه معمار را به بستر زیستمحیطیای که این منطقه دارد، نشان میدهد. در نزدیکی این منطقه از برزیل، دو آبگیر وجود دارد و معمار با بهرهگیری از تونالیتههای آبی، به دنبال بازتولید انواع رنگهایی است که دریا و تالاب را به یاد میآورند.
۳. خانه سن ایگناسیو
دفتر معماری آماریلو آماته، خانهی سن ایگناسیو را در شهر کوچکی در شمال جالیسکوی مکزیک، بر روی بقایای یک خانه قدیمی سنتی از جنس خشت خام، طراحی کرد. این پروژه ادای احترامی است به نوعی از خانههای قدیمی مکزیکی که حجمهایی شفاف و محکم دارند. نسبت به بیرون از خود بستهاند اما از طریق گذرگاهی که در زبان عامیانه «زگوان» خوانده میشود، فضای بیرونی با فضای داخلی ارتباط برقرار میکند. از طریق این گذرگاه، گاهی اوقات،قادریم نگاهی اجمالی به داخل خانه داشته باشیم.
نمای اصلی با پیادهرو همراستا میشود و تقریباً کاملاً به بیرون بسته است، اما داشتن بازشوهای اندازهگیریشده، تمایلات دروننگرانه و صمیمی بنا را نشان میدهد. برجی به رنگ آبی روشن به طور متضاد با بنا، به سمت بالا می رود، تا جایی که در آسمان محو میشود، این رنگ آبی با رنگ غالب در اندود رنگی و آهنکاری خانه مطابقت دارد. فضای مرکزی خانه، باغی است که به دور درخت آلوی بزرگی طراحی شده، همراه با فوارهای که دائماً از طریق کانالی یک حوض سنگی را تغذیه می کند و صدای آرامش بخش جریان آب را در تمام نقاط خانه ایجاد می کند.این خانه نیز بهرهی دقیقی از رنگ آبی برده و آسمان و آب را به هم دوخته است.